memoRies
memoRies

memoRies

چقد دلم گرفته امروز 

دلم برای م... تنگ شده 

یکی از اشنایان قدیمی 

اما به خاطر گل روی قا... بهش زنگ یا اس ام اس نزدمممم 

به خاطر روزه قرصاشو درست حسابی نخوردم 

ریختم به هم کلا 

این لامیا  هم ک خیلی چرت شده همش دارن گریه میکنن اعصاب نمیمونه واسه ادم 

 

رمضون امسال یه جوریهههه 

حس خوبی ندارم....اصصلا.... 

 

خیلی بیکار شدممممم 

 

 به خاطر پام تعلیم رانندگی هم نمیتونم برمممم 

 

فرزان داره خودشو میکشه 

۲سانتیمتر ادم وقتی میخوام راه برم دستمو میگیره نیوفتم 

همش واسم باند میاره یا قرص میکنه تو حلقم ک زودتر خوب بشم 

خوبه احساسات این بچه به خونواده پدریش رفته...والا... 

 

چند روز پیش پایین بودم باباش اومد منم سریع اومدم بالا گوشیمو نیووردم 

 

یهو فرزان اومده پشت در اتاقم....

خاله شیما گوشیتو اوردممم باز کن

عزییییزممممم 

جوری بغلش کردم ک له شد بچه 

خودشم میگه 

مدم(مردم) هلاککک شدممم بلم(ولم) کننن 

 .

 .

تو این شب گریه میتونی پناه هق هقم بااااشی

امام زاده صالح...

اخرین باری ک رفتم تهران بلیط گیرم نیومد و با این قطار های غار غارو اتوبوسی رفتم 

اتفاقا مریم و سارا هم با همون قطار میومدن تهران بزررررگ 

شب تا صبح خواب نرفتم 

حدودای 4 رسیدیم  

هوا سرد بود و بارون میومد 

کاپشن برده بودم اما چکمه پام نبود 

امیر اباد ک رسیدیم دیدم یاااااااااا حضرت عباااااس 

برف اومده:(( 

خوابگاه ما هم کاملا سر بالایی بود 

گفتم خوبه حالا کله سحری لیز بخورم و قلم ساااااااار بشم 

به هر بدبختی بود رفتم بالا 

بچه چند روزی میشد اومده بودن 

نماز خوندم و خوابیدم 

بچه ها دیدن من بسیییییی خوش حال شدن:)) 

ازشون پرسیدم کی برف اومده؟؟ 

گفتن بررررررف؟؟؟؟؟؟؟ 

مگه برف اومده؟؟؟؟؟ 

فهمیدم از پا قدم من نصف شب برف اومده بوده:)) 

1ساعتی بیشتر نخوابیده بودم 

پاشدم رفتم امامزاده صالح 

دفعه اولم بود 

کل مدتی ک تو مترو بودم خواب بودم 

فقط هر ایستگاه بیدار میشدم ببینم کجاییم 

خلاااااااااصه پرسون پرسون رسیدیم به امام زاده صااااااااااااالح:) 

یه خانمی بود ک شوهرش سرطان داشت و خیلی بد حال بود کلی گریه کردوووووو ایناااااا 

به خاطر مشکلی ک اون موقع داشتم چشمام از حدقه در اومد از بس گریه کردم 

بعدشم تنهاییی کلیییییییی تجریش رو گشتم:)))) 

 

همون روز نتیجه های نهایی بین الملل میومد 

با دیدن نتیجه ها وسایلمو جمع کردم و فرداش رفتم دنبال کارای انصراف 

مسول اموزش میگه فکراتو کردی خانوووووم؟؟؟ 

اخه اکله نمیدونی وقتی نیمه متمرکز قبول میشی متمرکزت کنسل میشه؟؟؟؟؟ 

خلااااااااااصه شبش هم برای اخرین بار رفتم کلی ات اشغال خریدم و جاهایی ک میخواسم همیشه برم رفتم 

بازم تنهایییییییی:)) 

روز بعدشم ناهار با بچه های اتاق رفتیم بیرون و بعدشم پارک لاااااااااله:) 

 .

 .

 .

خیلی میخوام برم تهران ک دو باره برم امام زاده صالح ک بهش بگم به هر ضرب و ضوری بود حاجتمو گرففففففففففتمممممم:))))

خودم اتو میدم دست همه 

اولیش خواهرم  

امروز کیک درست میکردیم 

جوری حرف میزنه 

بهش میگم دیگه عقب مونده ذهنی ک نیستم!! 

جایی ک باید ادم باشم دست و پا چلفتی ام 

باید وقت دکتر تغزیه هم بگیرم اینقد بهم نگه گوووووونی 

باید برم چند تا مانتو و شال و زیر سارافنی و ....اینااااااااااااااا بخرم فک نکنم وقت کنم 

واسه درسامم برنامه میخواممممم 

اوففففففففففففففففف

انگل

احساس انگل بودن میکنم... 

هیچی درس نخوندم صبح تا حالا 

خدیااااااااا 

اه..... 

چرا من زور بالا سرم نباشه درس نمیخونم اصن هیج کار نمیکنم؟؟؟؟ 

اه..... 

کلی دررررررررررررررررررررررس ریخته رو سرم 

هرجور شده باید بیدار بمونمممممممممممم

ددر دودور...

امروز بعد از امتحان ریاضی ک بشدت گند زدم رفتیم بیییییییییرون 

من و هستی بودیم فقط خییییلی گشنمون بود 

رفتیم 2تا ذرت و 2تابستنی سفارش دادیم 

هر کی مارو دیده حتما گفته این قحطی زده ها دیگه کجا بودن؟؟ 

 

بعدشم بنده کار بانکی داشتم و سه سااااااعت خانوادگی تو بانک بودیم و منم همش مواظب فرزاااااااان بودمم 


 فیلم خروس جنگی بود رضا عطاران تق تق میزد تو گوش بچه هاش بعد میپرسید چی بود؟؟اونا میگفتن پشه 

الانم من تق تق میزنم پس کله بچه میگم کی بووود؟؟؟ 

میگه مگش!(همون مگس خودمون)


خواهرم مرا مسخره میکند... 

تو ک همه چیز را میدانی... 

تو ک راز دلم را میدانی... 

تو ک  دردم را کشیده ای... 

چرا؟؟؟ 

چرا کمکم نمیکنی؟؟ 

چرا مرهم دلم نمیشوی؟؟ 

چرا؟؟ 

تنها خواهرم چرا؟؟ 

چرا کاری میکنی ک از غریبه کمک بخواهم؟؟ 

چرا کاری نمیکنی ک به تو اعتماد کنم ؟؟

چرا دستم را نمیگیری؟؟ 


خدا میدونی امروز چه خبره... 

مامانم خییییییییییلی امید داره 

به این دلبسته 

منم همین طور... 

دوسسسسسستان دعا کنین خدا دعاهامو قبول کنه

امروز شیمی لامصبم دادییییییییم راحت شدیم 

هیچی فورمول ک یادم نبود 

خللللللق میکردم سر جلسه

 

یکی از دخترای کاشمریمون با این خصوصیات 

دیلاق 

مونار 

خار 

بد ترکیب 

بییییییکلاس 

 

میخواس بیاد تو شهر مانتو کرم تنش بود 

برگشته میگه 

تو شهر عزیز یزد میشه با این مانتو اومد؟؟؟مانتو مشکیمو شستم 

 

یعنی مخواس بگه تو چشم میزنه!!! 

 

واکنش هستی: میخواستم جررررررش بدم 

بگم پکیده کی نگاه تو میکنه؟؟ 

چقد احساس خوش تیپی و خوشکلی میکنه 

ندوزدنت خوشکل 

نکبتتتتت

باختم...

اعتراف میکنم این بار من باختم... 

اینکه نتونستم شیمی بخونم یعنی من باختم 

اینکه کل روز منگ بودم یعنی من باختم 

اینکه اونروز دیوانه وار برای دکتر گریه میکردم یعنی من باختم 

اینکه دیشب تا 3 بیدار بودم یعنی من باختم 

اینکه امتحانم واسم مهم نبود یعنی من باختم 

اینکه هدفم یادم رفت یعنی من باختم 

 

 

 

ولی..... 

نمیزارمممممممممممممممممممممم 

بقیه راه رو میتررررررررررررررکونمممممممممممممممم 

حالا میبینههههههههههه