memoRies
memoRies

memoRies

ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری
ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام!
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی!

ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!
تنهـــــــــــــــائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست. 

 من هم همین عادتا رو دارم یعنی الان افسرده ام خیلی؟؟ایا؟؟

 

ای دقیقا برنامه روزانه من بود کل مدتی که تهران بودم 

و تاپایان تعطیلات نوروز... 

الان یه ذره از شدتش کم شده!!

باید فیزیک بخونم 

نمییییییییییییییییییخواااااااااااااااااااام

انگاه که غرور کسی را له میکنی

انگاه که کاخ ارزوهای کسی را ویران میکنی

انگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی

انگاه که بنده ای را نادیده می انگاری

انگاه که حتی گوشت را میبندی تا صدای خری شدن غرورش را نشنوی

انگاه که خدا را میبینی و بنده خدا را نادیده میگیری

میخواهم بدانم دستانت را به سوی کدام اسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟!!!