memoRies
memoRies

memoRies

چقد دلم گرفته امروز 

دلم برای م... تنگ شده 

یکی از اشنایان قدیمی 

اما به خاطر گل روی قا... بهش زنگ یا اس ام اس نزدمممم 

به خاطر روزه قرصاشو درست حسابی نخوردم 

ریختم به هم کلا 

این لامیا  هم ک خیلی چرت شده همش دارن گریه میکنن اعصاب نمیمونه واسه ادم 

 

رمضون امسال یه جوریهههه 

حس خوبی ندارم....اصصلا.... 

 

خیلی بیکار شدممممم 

 

 به خاطر پام تعلیم رانندگی هم نمیتونم برمممم 

 

فرزان داره خودشو میکشه 

۲سانتیمتر ادم وقتی میخوام راه برم دستمو میگیره نیوفتم 

همش واسم باند میاره یا قرص میکنه تو حلقم ک زودتر خوب بشم 

خوبه احساسات این بچه به خونواده پدریش رفته...والا... 

 

چند روز پیش پایین بودم باباش اومد منم سریع اومدم بالا گوشیمو نیووردم 

 

یهو فرزان اومده پشت در اتاقم....

خاله شیما گوشیتو اوردممم باز کن

عزییییزممممم 

جوری بغلش کردم ک له شد بچه 

خودشم میگه 

مدم(مردم) هلاککک شدممم بلم(ولم) کننن 

 .

 .

تو این شب گریه میتونی پناه هق هقم بااااشی

نظرات 2 + ارسال نظر
نیلوش سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:08 ق.ظ http://nilooosh.blogfa.com

چه بینهایته حسی که یه بچه به آدم میده.....
راستی پات چشه؟؟؟؟؟؟؟

اره واقعا...
یه چیزی کف پام بود خودم فکر میکردم میخچه س
دکتر تو دفترچم نوشتن تومور
به هر حال 2 روز اول نباید اون قسمت رو میزاشتم رو زمین و دور خونه لنگ لنگ میکردم:))

sara چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:13 ق.ظ

shimok pat chi shode???!!!ha

تومووووووووور داشتم دکتر......:)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد