memoRies
memoRies

memoRies

دوستم ناراحته خییییلی 

و من هیچ کاری نمیتونم واسش بکنم... 

امروز فهمیدم دوست دختر شوهر شیوا برگشته و اون ۳ روزه داره فقط گریه میکنه با هیچ کی هم حرف نمیزنه 

شیوا واقعا عاشقشه 

وزجری بد تر از این نیست که عشقت به خاطر کس دیگه ای ناراحت باشه 

حالا این به جهنم زندگیش داره از هم میپاشه 

شیوا فقط ۱۹ سالشه 

خدا کمکش کنه...

تو زندگی ، یه جایی هست ، بعد از کلی دویدن ، یهو وایمیستی ، سرتو میندازی پایین و آروم میگی : دیگه زورم نمی رسه ! 

 

رونوشتی از دفترچه خاطراتم به یاد تهران بزررررگ....

ادامه مطلب ...

ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری
ناهارها نصفه شب ، صبحانه را شام!
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند ، همه را قیچی می زنی!

ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!
تنهـــــــــــــــائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست. 

 من هم همین عادتا رو دارم یعنی الان افسرده ام خیلی؟؟ایا؟؟

 

ای دقیقا برنامه روزانه من بود کل مدتی که تهران بودم 

و تاپایان تعطیلات نوروز... 

الان یه ذره از شدتش کم شده!!

باید فیزیک بخونم 

نمییییییییییییییییییخواااااااااااااااااااام

انگاه که غرور کسی را له میکنی

انگاه که کاخ ارزوهای کسی را ویران میکنی

انگاه که شمع امید کسی را خاموش میکنی

انگاه که بنده ای را نادیده می انگاری

انگاه که حتی گوشت را میبندی تا صدای خری شدن غرورش را نشنوی

انگاه که خدا را میبینی و بنده خدا را نادیده میگیری

میخواهم بدانم دستانت را به سوی کدام اسمان دراز میکنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟؟؟!!!