چرا اینقد زندگی سخته؟؟
چرا این قد من مسوولیت دارم؟؟
چرا امتحانای خدا اینقد سخته؟؟
این شرایط تا کی میخواد ادامه پیدا کنه؟؟
خدایا هنوز ۱۸سالمه منننننن
خستم از این شرایطططططط
خستمممم خستممممم
از این همه صبر خستم...از این همه سکوووت خستم
از این ک دستم به هیچ جا بند نیست خستم
از این ک به خاطر خود خواهی یه نفر دیگه تو این دردسر افتادم خستم
از این ک نه راه پس دارم نه راه پیش خستم
از بی مسوولیتی های خونواده خستم
از زیادی مستقل بودنممم
از این ک همه رفتارام و مسوولیتام بزرگتر از سنمه...
از این ک همش باید یه چیزی رو درست کنم
یه چیزی رو جمع و جور کنم
از این قایم موشک بازی
از اتاقمم
حق ندارم ناراحتیمو نشون بدم ک... مامان ناراحت میشه
ک بقیه شروع نکنن به دلداری های مضخرف
مجبورم قوی باشمممم
مجبووورم دل مامانم باشم
مجبورم بی خیال باشم
مجبورم امید وار باشم
مجبووووورم
فقط به خاطر بقیهههههه
مجبورم با چنگ و دندون همه چیو بگیرممممم
خستم از همه....
الکی آشوب مکنی چطو شه
خسته نبااااشی
آغا من تصمیم گرفتم از چیزی ک هستم خودخواه تر باشم
خودت باش شیما
خوب باشه شیما
آشوب؟؟!!
من همیشه خودمم
.
آوریین
چقدر حرفات شبیه زندگی منه......
"سکوتـــــــــــــ ِ تـــــــــــــلخ ، و بی انتها..............."
اهوممممم[:S011:
شیما عزیزم !ا گه حتی ی دلیل واسه دلخوشی داری، ک هرانسانی حدااقل ی دلیل داره، وقتایی ک اعصابت منفجر میشه ب اون بفکر، ی دلیل واسه آرامشت... میتونه همون دنیای خسته و تنهاتو بکنه بهشت....
سلام سیناااز جوووون
اهومممم...همینطوره...