memoRies
memoRies

memoRies

صبحی ساعت ۷ فرزان اومده بالا با چشمای باد کرده و بتوووش 

چسبیده به مامانم هی اومدم نازش کنم میگف نکوووون 

منم گفتم مامان فر...خودمه فقط مامان منه  

اقا زد زیر گریه!!! 

حالا مگه اروم مشد 

من چه میدونسم اینقد حسوده  

 .

.

دوباره درسامون سنگین میشه 

هیییییی

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 01:43 ق.ظ http://sampadytriplet.blogfa.com

مجبوری با بچه 2ساله در بیفتی!! بیمیرم بچع ک تو خاشی!!! ;)
میس یوووووو...

دلشم بخواااد
صبحی میگفته:آلی...(مخفف آله یا همون خاله!!!)نرو دانششششکا


می توووووو

غزل پنج‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 04:19 ب.ظ http://www.ghazalejoon.blogfa.com

امشب شب ارزوهاست قشنگترین ارزومو واسه تو کنار گذاشتم.امیدوارم امشب به قشنگترین ارزوت برسی.لیلة الرغائب مبارک.
سلام دوست عزیزم
امشب بهترین شبه
لطفا دعا برای منم یادت نره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد